خلاصه داستان:
پس از ماجرای طبس و عدم موفقیت آمریکا در نجات گروگانهایش، جاسوسی تحت عنوان عکاس به ایران وارد شده و سعی دارد از محل نگهداری گروگانها کسب اطلاع کند. ماموران امنیتی رد این جاسوس را پیدا کرده و به بخشی از عکسها و اسلایدهای وی دست مییابند و در پی یک عملیات تعقیب و گریز وی را قبل از اینکه از مرز خارج شود دستگیر میکنند.
سیدحسین، فرزند یک استوار ارتش، به دلیل فعالیتها ضد دولتی به زندان میافتد ولی پس از مدتی با کمک پدر آزاد میشود. در جریان انقلاب سیدحسین به زادگاهش، جهرم، میرود و با همکاری پیشنماز مسجد و دوستانش به تهییج مردم میپردازند و فرمانده نظامی شهر از پدر او میخواهد محل اختفای آنان را لو دهد.
محسن جوان ورزشکار، که در خانوادهای فقیر زندگی میکند، به گروهی مذهبی وابسته و به فعالیتهای ی کشیده شدهاست. ساواک برای نابود کردن او، با طرح نقشهای محسن را به اعتیاد میکشاند. محسن یک شب در حال چاپ اعلامیه به محاصره مأموران میافتد و پس از درگیری دستگیر میشود. در زندان به دلیل اعتیاد اعضای گروهش را لو میدهد. پدر محسن برای یافتن فرزندش به تمام مراکزی که قاچاقچیان فعالیت دارند سر میزند، اما نشانی از او نمییابد. چندی بعد.
گروهی از کارگزاران دولت با توطئهٔ آمریکاییها برای نابود کردن مزارع برنج در شالی زارها کرم ساقه خوار رها میکنند. هدف آنان افزایش واردات برنج است. مهندسی به نام حمید از موضوع مطلع میشود و دوستش، مهندس نادری، را نیز در جریان میگذارد. به زودی عوامل امنیتی حمید را به قتل می رسانند. مهندس نادری روستائیان را در مبارزه با کرم ساقه خوار آموزش میدهد. مأموران قصد دارند او را نیز به قتل برسانند. مهندس نادری از مهلکه میگریزد. در ادامه .
سلطان که با خیانت زن خود مواجه می شود هر شب خواب دختری را می بیند که میخواهد وی را بکشد. سلطان طبق وصیت پدرش باید مجددا ازدواج کند درغیر این صورت سلطنت به دست برادرش می افتد به همین دلیل دختر جوان وزیر که از وضعیت بد سلطان آگاه می شود تصمیم می گیرد تا با همسر سلطان شود. از سویی سلطان از خیانت همسر جدیدش می ترسد و تصمیم میگیرد تا یک روز بعداز ازدواج همسرش را توسط جلاد به قتل.
عماد الملک صدری، فئودال متنفذ، زمینهای روستاییان را به زور تصاحب میکند. کشاورزی به نام سید حسینینژاد از دست فئودال به مقامهای مسئول شکایت میبرد، اما هر بار تحقیر و حبس میشود. کشاورز در نزاعی عمادالملک را به قتل میرساند و در خانه نبیپور، معلم روستا، پنهان میشود. پدر صدری، که وزیر کشاورزی است، همراه گروهی وارد روستا میشود تا ماجرا را پیگیری کند. روستاییان معترض آنها میشوند و با دخالت ژاندارمها چند روستایی دستگیر میشوند. یکی از آنها پس از این که.
خلاصه داستان:
عدهای از ماهیگیران که در یکی از بنادر شمال ایران از راه صید قاچاق ماهیگیری میکنند مورد هجوم و حمله ماموران شیلات و ساواک قرار میگیرند. سپس ساواک با توطئهای سردسته ماهیگیران به نام عمو تراب را نزد سایر ماهیگیران همکار خود معرفی میکند و باعث میشود تا ماهیگیران او را بکشند ولی سرانجام به واقعیت پی میبرند.
عوامل ارباب مردی را به منظور تصاحب زمینهایش به قتل میرسانند. پسر آن مرد روستایی با کمک دو دوست خود مردم را علیه ارباب میشوراند و مردم با هجوم به خانه ارباب، او و پسرش را کشته و خانهاش را به آتش میکشند.
درباره این سایت